واضح است که بچه ها درد وحشتناکی دارند. در تلاش برای درک چرایی این امر، بسیاری از محافظه کاران ایده هایی در مورد اثرات مخرب رسانه های اجتماعی که توسط هایت و تونگ حمایت می شود، پذیرفته اند. جاش هاولی، سناتور جمهوری خواه، به کار تونگ در درخواست ممنوعیت استفاده از رسانه های اجتماعی توسط کودکان زیر 16 سال اشاره کرد. او در واشنگتن پست نوشت: “افسردگی و استفاده از رسانه های اجتماعی دست به دست هم می دهند.” در یوتا، فرماندار جمهوریخواه اعلام کرده است که قصد دارد از شرکتهای رسانههای اجتماعی به دلیل آسیب رساندن به سلامت روان کودکان شکایت کند، و مجلس نمایندگان جمهوریخواه در آنجا به تازگی لایحهای را تصویب کرده است که شکایت از شرکتهای رسانههای اجتماعی را برای افراد آسانتر میکند.
در مقابل، برخی در سمت چپ به پیش فرض هایی کشیده می شوند که من برای اولین بار با دیدن مقاله “سیاست افسردگی” مطرح کردم و به وضعیت تاسف بار جهان برای توضیح بدبختی دختران اشاره می کند. در گاردین، مویرا دونگان به یافته های نظرسنجی رفتار پرخطر جوانان مبنی بر اینکه 14 درصد از دختران دبیرستانی می گویند که مجبور به داشتن رابطه جنسی شده اند و نزدیک به یک پنجم آنها خشونت جنسی را در سال گذشته تجربه کرده اند، به صفر رسید. تیلور لورنز از واشنگتن پست نوشت، در یک توییت ویروسی، “مردم اینگونه می گویند که چرا بچه ها اینقدر افسرده هستند که باید تلفن آنها باشد!” اما هرگز به این واقعیت اشاره نکنید که ما در یک جهنم سرمایه داری در مرحله آخر در طول یک بیماری همه گیر مرگبار در حال انجام زندگی می کنیم. جسیکا والنتی، نویسنده فمینیست، استدلال کرد که افسردگی دختران یک واکنش طبیعی به یک فرهنگ وحشیانه زن ستیز است. او نوشت: «بحران واقعی، مشکلی که نیاز به رفع دارد، سلامت روان دختران نیست. در میان این همه خشونت و غیرانسانیسازی، افسردگی آنها در واقع بسیار منطقی است!
من با Donegan و Valenti در مورد تلفات وحشتناکی که خشونت جنسی بر دختران و زنان وارد می کند موافقم. اما تجاوز جنسی و عقبنشینی سیاسی نمیتواند کل داستان پشت نرخ فزاینده اضطراب نوجوانان باشد. خشونت جنسی به طور مداوم در آمریکا بد بوده است: بر اساس نظرسنجی رفتار پرخطر جوانان، در سال 2011، 12 درصد از دختران گزارش کردند که مجبور به داشتن رابطه جنسی شده اند که تنها دو درصد کمتر از سال 2021 است. چرخش شدید به راست تا سال 2016. و صرف نظر از این، کاهش شدید سلامت روانی جوانان در حدود سال 2012 فقط یک مشکل آمریکایی نیست: این مشکل در بریتانیا، کانادا و استرالیا نیز دیده می شود.
فناوری، نه سیاست، چیزی بود که در همه این کشورها در حوالی سال 2012 تغییر کرد. این سالی بود که فیس بوک اینستاگرام را خرید و کلمه “سلفی” وارد فرهنگ لغت محبوب شد. همانطور که Twenge در “iGen” در سال 2009 نشان داد، کمتر از 60 درصد از دختران کلاس هشتم تقریباً روزانه از آنچه در آن زمان “سایت های شبکه های اجتماعی” نامیده می شد استفاده می کردند. تا سال 2014، بیش از 80 درصد این کار را انجام دادند.
رسانه های اجتماعی فقط به معاشرت آفلاین محدود نمی شوند. انقلابی را در آگاهی ایجاد کرد که در آن مردم دائماً خود را برای مصرف عمومی بسته بندی می کنند و میزان محبوبیت خود و محبوبیت دیگران را کمّی می بینند. تکان دهنده نیست که این شیوه جدید وجود به ویژه برای کسانی که در مرحله ای از زندگی هستند که هم شکل دادن به خود و هم یافتن مکانی برای تعلق بسیار مهم است، مملو باشد.