این مقاله بخشی از بخش ویژه طراحی ما است در مورد اینکه چگونه فشارهای اخیر برای تنوع در طراحی چگونه ظاهر جهان را تغییر می دهد.
افرادی که سابقه جابجایی بین دنیاها را دارند، دیدگاه منحصر به فردی را برای طراحی خانه به ارمغان می آورند. ترزا ریورا، 30 ساله، در دیاسپورای دومینیکن نیویورک بزرگ شد اما اکنون در لندن زندگی می کند. ژان لی 40 ساله در کودکی از تایوان به اورگان مهاجرت کرد و امروز تمرین خود را بین بروکلین و سیاتل تقسیم می کند.
تجربه هر طراح از بازآفرینی عناصر آشنا در زمینه های جدید بر نحوه ساخت اشیا تأثیر گذاشته است. تشکیل می دهد. ریورا که در سال 2020 استودیوی Wilkinson & Rivera را با همسرش گرانت ویلکینسون تأسیس کرد، به معنای همکاری با یکدیگر برای بازسازی مبلمان چوبی سنتی، مانند صندلی ویندزور، با خطوط خمیده و بی ثبات کننده بصری است.
تشکیل می دهد. لی، بنیانگذار، با دیلن دیویس، از شرکت طراحی 13 ساله Ladies & Gentlemen، یک تربیت پیچیده فرهنگی به شکل دادن به مبلمان، جواهرات و وسایل نور کمک کرده است که مشخصه آن چیزی است که طراحان آن را “ریاضت بازیگوش” می نامند.
وقتی خانم ریورا در ژانویه برای بازدید در نیویورک بود، او به خانم ملحق شد. لی در فضای کاری Ladies & Gentlemen’s Red Hook در مورد اینکه چگونه درک ترکیبی از مکان روی عملکرد آنها تأثیر گذاشته است صحبت کند. (این مصاحبه برای طولانی بودن و وضوح ویرایش شده است.)
شما این داستان های موازی را دارید. چگونه برای هر یک از شما اتفاق افتاد، ملاقات با شرکای خود در زمان تحصیل و سپس راه اندازی استودیو با آنها؟
ترزا ریورا: من اهل نیویورک هستم اما به مدرسه هنر و معماری تایلر در فیلادلفیا رفتم. اگرچه برنامه تحصیل در خارج از کشور آنها در رم است، من می خواستم به لندن بروم – به معنای واقعی کلمه نتوانستم به شما بگویم چرا لندن. من به زور خودم را به برنامه خودم در دانشگاه هنر لندن وارد کردم و آنجا بود که با گرانت آشنا شدم. ما واقعاً جوان ازدواج کردیم و دوست دارم بگویم که با هم بزرگ شدیم. من کسی هستم که به او الهام بخشید تا وارد نجاری شود. این یک سفر بسیار درهم تنیده بوده است.
ژان لی: این خنده دار است زیرا من و دیلن با هم در رم یک برنامه تحصیلی در خارج از کشور انجام دادیم. یکی از چیزهایی که واقعاً الهامبخش ما شد، فرهنگ صنعتگران ایتالیایی بود که از فروش آنچه در بازارهای محلی تولید میکردند، امرار معاش میکردند – بسیار مستقیم و خالص. ما در دانشگاه واشنگتن در سیاتل تحصیل میکردیم، جایی که مسیر بسیاری از دانشجویان طراحی صنعتی کار در زمینه طراحی فناوری تلفنهای همراه و گجتها بود. من خیلی به آن علاقه مند نبودم.
وقتی پنج سال بعد Ladies & Gentlemen را شروع کردیم، اواسط رکود بود. بسیاری از طراحان بیکار بودند و کارهای خود را شروع کردند. ما بخشی از موج جدیدی از طراحان مستقل بودیم. یاد گرفتم که وقتی همه چیز از هم می پاشد، در واقع فضایی برای رشد جدید فراهم می کند.
جالب است که از یک لحظه بحران یا اختلال چه چیزی ایجاد می شود، چه رکود اقتصادی یا همه گیر زمانی که استودیوی خود را راه اندازی کردید، ترزا. آیا این کاری بود که مدتی می خواستید انجام دهید؟
ریورا: ما همیشه به این فکر می کردیم که روزی با هم کاری انجام دهیم. اما اتفاقی که افتاد این بود که باردار شدم. این تغییر عظیم بود و ما نیاز به بازسازی زندگی خود داشتیم. من به عنوان طراح داخلی برای این شرکت کوچک، Fran Hickman Design & Interiors کار می کردم و هر ماه در یک هواپیما برای نصب یا بازدید از محل به نیویورک برمی گشتم. نه اون کاری که میخوای با یه بچه بکنی گرانت این سه ساعت رفت و آمد را داشت. این مهمات به اندازه ای بود که بتواند غوطه ور شود.
یک روز گرانت این طرح را ساخت، بازنمایی بسیار اولیه از صندلی ویندزور ما. انگار هر دوی ما دچار این بحران های وجودی بودیم و بعد با این ابله، یک لامپ خاموش شد. ما وارد یک فضای مشترک، کارگاه بلک هورس شدیم، و این صندلی را در حالی که کودکمان به سینه من بسته شده بود ساختیم. من همیشه پسرمان، جن، موز ما را صدا می کنم. وقتی صندلی را در مارس 2021 راه اندازی کردیم، انگار از یک تفنگ تی شرت شلیک کردیم.
ویروسی شد، درسته؟
ریورا: در توییتر به سرعت منتشر شد. این روایت Gen-Z از اضطراب و اضطراب جوانی را در بر گرفت.
لی: آیا احساس کردید که درست است؟
ریورا: نه، اما به نظر ما خنده دار بود. ما این ایده را داشتیم که یک صندلی بسیار سنتی ویندزور را برداریم و تقریباً آن را از یک فیلتر عبور دهیم، مثل اینکه در آب شکسته شده باشد.
نقل مکان به یک مکان جدید چه چیزی را برای شما بیشتر تغییر داده است؟
ریورا: فکر می کنم قبل از اینکه درک یا تفسیر مردم از من را بدیهی بدانم. مهاجران دومینیکن در جرسی شمالی، منهتن علیا و برونکس متمرکز هستند. شما نمی توانید در نیویورک زندگی کنید و ندانید که یک فرد دومینیکن چیست. وقتی به فیلی رفتم، از دست دادن هویت فوری به عنوان یک فرد دومینیکن، شوکه کننده بود.
سپس به لندن رفتم، به تجسم آمریکایی بودن تبدیل شدم و اغلب باید توضیح میدادم که در واقع نسل اول هستم و با برخی سنتهای اصلی آمریکایی بزرگ نشدهام. در سرشماری در لندن، آنها حتی لاتین را به عنوان یک دسته ندارند، اما لاتینی ها در لندن وجود دارند. زمانی که در Seven Sisters در شمال لندن زندگی میکردم، یک بازار لاتین را پیدا کردم، و این تنها جایی در لندن بود که دیسکهای کوچک امپانادا را که برای درست کردن پاستیلیتوهایم برای تعطیلات نیاز دارم، پیدا کردم.
لی: هیچ چیز قابل مقایسه با ارتباطی که غذا برای مردم به ارمغان می آورد وجود ندارد. من در تایوان به دنیا آمدم، اما سپس به ایالات متحده و به این شهر کوچک ساحلی اورگان نقل مکان کردیم. من تنها بچه آسیایی مدرسه ام بودم و هیچ خواربار فروشی آسیایی در شهر وجود نداشت. آخر هفته دو ساعت رانندگی میکردیم به پورتلند، جایی که جوامع ویتنامی و چینی بزرگتری وجود داشت. تا جایی که میتوانستیم از غذاهای دیم سام میخوردیم و خالههایم مواد غذایی آسیایی تهیه میکردند. این بهترین راه برای ما بود تا ارتباط خود را با فرهنگ خود حفظ کنیم و این ایده در نحوه کار من نفوذ می کند.
وقتی در خیابان تایوان به کسی احوالپرسی می کنید، می گویید: “هی، تا حالا خوردی؟” به جای “چطوری؟” این راهی است برای اطمینان از اینکه از کسی مراقبت شده است، و من اینگونه به طراحی می پردازم. من میخواهم اشیا و تجربیاتی خلق کنم که باعث شود مردم احساس کنند از آنها مراقبت میشود.
این تجربیات جابجایی چگونه بر رویکرد شما در طراحی تأثیر گذاشته است؟
ریورا: شیفتگی من نسبت به سنت اصلاحی احتمالاً ناشی از دیدن آن از دریچه یک فرد خارجی است. من و گرانت می خواهیم میراث های امروزی را بسازیم. روایت و تاریخ پیرامون اشیاء خاصی در خانه من وجود داشت. من با این پیلون بزرگ شدم – مادرم هنوز هم آن را دارد – یک هاون و یک هاون که ایستاده است، شاید به بلندی این میز. این مال مادربزرگ من بود و از کمپوی جمهوری دومینیکن است. این همه راه و در میان این نسلها سفر کرد، قطعهای آرزومند از تاریخ خانواده ما که با سالها آب سیر گنجانده شده بود.
مادر من هم این سینه را دارد که مال پدربزرگش بود. خنده دار است که هر دو اشیاء چوبی هستند. اینها مدلهایی برای نحوه طراحی ما هستند. ما می خواهیم همه چیز دوام بیاورد.
درست است، و نه فقط مانند آن انبوهی از Ikea در سطل زباله که وقتی کسی در حال حرکت است می بینید.
لی: من احساس میکنم که خیلی به این موضوع نمیرسد که شما آن شی را از کجا خریدهاید، بلکه بیشتر به آگاهی از ارزشگذاری شی مربوط میشود. در تایوان، درک واقعی از تدبیر وجود دارد. این جزیره توسط بسیاری از کشورها اشغال شده بود و تا دهه 80 یا 90 هویت خاص خود را نداشت، بنابراین این رویکرد سختگیرانه برای ایجاد چیزهایی وجود دارد که سازگار و تکامل می یابند.
این یک چیز دیگری است که به طور غیر مستقیم روی رویکرد من تأثیر می گذارد. وقتی استودیوی خود را راه اندازی کردیم، فقط به فروشگاه سخت افزار می رفتیم و مواد بی ادعایی را که می توانستیم بخریم پیدا می کردیم و با آنها بازی می کردیم. ما عاشق تجسم مجدد چیزهایی هستیم که اکثر مردم نادیده می گیرند. چه در حال کاوش در یک مکان یا یک ماده باشیم، این روحیه، قصد ایجاد یک ارتباط معنادار از طریق طراحی است.
اکنون بیش از 10 سال است که در این صنعت هستیم و در طول همهگیری باید با خودمان حساب میکردیم و میپرسیدیم که چه کمکی میکنیم؟ ما متوجه میشویم که نمیتوانیم فقط در حبابهایی باشیم که چیزها را میسازند و میفروشند، در حالی که بقیه اتفاقات دنیا را نادیده میگیریم. من هنوز پاسخی ندارم، اما ما هنوز در حال کشف این موضوع هستیم که چگونه طراحی می تواند بستری برای فعالیت و ایجاد جامعه باشد. نمی توانم به این فکر نکنم که میراث من چگونه می تواند به این ایده کمک کند.
وقتی صحبت از مسائل اجتماعی و نمایندگی به میان میآید، این صنعت لحظه حسابرسی خاص خود را داشته است. آیا این احساس شما را که از شما پذیرفته شده اند تغییر داده است؟
ریورا: دنیای طراحی لندن به طرز باورنکردنی سفید است. من باید یاد می گرفتم که چگونه به عنوان تنها فرد رنگین پوست در اتاق های خاص وجود داشته باشم. از چیزی که خطاب به آن نبود، “اوه، آره، ترزا سیاه” – همانطور که مردم به تازگی به یاد آوردند، رفته است.
لی: این آگاهی فزاینده از تنوع نژادی به من این قدرت را داده است که میراث خود را بیشتر در آغوش بگیرم، به جای اینکه احساس کنم نیاز به کم کردن نور خود برای همسان سازی دارم.