نیوتن هریسون که به همراه همسرش هلن مایر هریسون بنیانگذار جنبش اکو-هنر بود و آثاری را خلق کرد که با علم، نقشهبرداری، زیستشناسی، برنامهریزی شهری، کشاورزی و سایر رشتهها ازدواج کرد، در سپتامبر درگذشت. 4 در خانه اش در سانتا کروز، کالیفرنیا. او 89 سال داشت.
پسرش جاشوا گفت که علت سرطان پانکراس بوده است.
مدت ها قبل از اینکه تغییرات آب و هوایی در آگاهی عمومی باشد، هریسون ها بر پیامدهای آن متمرکز بودند. آنها به عنوان معلم در دانشگاه کالیفرنیا سن دیگو کار می کردند – او مجسمه سازی می کرد و هنر تدریس می کرد. او نقاشی می کرد و به عنوان مدیر کار می کرد – زمانی که جنبش محیط زیستی آنها را وادار کرد. او «بهار خاموش» راشل کارسون را خوانده بود، او به ساختارهای سلولی فکر میکرد، و این دوران اوج هنر مفهومی بود، و هنرمندان شروع به تصور کار بدون محدودیت در دیوارهای گالری کردند.
خانم “اگر قرار است به عنوان یک گونه زنده بمانیم.” هریسون بعداً در مورد چرخش اولیه آنها به هنر متمرکز بر محیط زیست گفت: “ما باید یاد بگیریم که چگونه غذای خود را پرورش دهیم و در یک نقطه از خود مراقبت کنیم. بنابراین ما شروع به بررسی معنای آن کردیم.»
هریسون ها گربه ماهی و سپس خرچنگ های سریلانکا پرورش دادند و بادهای موسمی دریاهای بومی خرچنگ ها را شبیه سازی کردند تا آنها را به تولید مثل تشویق کنند. آنها علوم خاک را برای ایجاد خاک سطحی مطالعه کردند، مراتع و باغ ها را پرورش دادند و اثرات گرمایش جهانی را بر گیاهان آلپ در سال 2001 در یک کار ویدئویی نشان دادند که گل ها، علف ها و گلسنگ ها را در حال شکوفایی و سپس ناپدید شدن نشان می دهد.
کار آنها مراقبه و شاعرانه بود و متن، عکس و نقشه را در هم می آمیخت. همچنین می تواند آموزنده و تجویزی باشد: آنها خطرات زیست محیطی را بررسی کردند و راه حل هایی ارائه کردند. برای مثال، در یک کار در سال 2008، آنها پیشنهاد کردند که جنگلی با گونه های باستانی کاشته شود که نه تنها ممکن است از تغییرات آب و هوایی جان سالم به در ببرد، بلکه اثرات آن را نیز کاهش دهد.
آنها با سازمان های دولتی، دانشمندان و برنامه ریزان شهری همکاری می کردند و اغلب از سازمان های علمی کمک های مالی دریافت می کردند. کمیسیونی از یک سازمان فرهنگی در هلند آنها را تشویق کرد تا طرحی را ایجاد کنند که پارک ها و زمین های کشاورزی را برای جمعیت رو به رشد حفظ کند، به جای اینکه طبق پیشنهاد توسعه دهندگان، آن را سنگ فرش کند. چشم انداز قلب سبز هلند اکنون به طور دائم فضای باز محافظت شده است. پروژههای دیگر بیشتر تئوری یا تجربی بودند و گاهی مخاطبان خود را گیج میکردند – یا به کلی خنثی میشدند.
یک تاسیسات اولیه، “Hog Pasture”، یک مزرعه سرپوشیده بود که به طور ویژه با هر چیزی که یک خوک ممکن است خوشمزه به نظر برسد، کاشته شده بود و برای یک خوک واقعی در نظر گرفته شده بود تا در آن چرا کند. این نمایش برای «زمین، هوا، آتش، آب: عناصر هنر»، یک نمایش گروهی در سال 1971 در موزه هنرهای زیبای بوستون ایجاد شد. این نمایش همچنین شامل کارهایی از اندی وارهول، که بالن های مایلار را ارائه کرد، و کریستو، که مسیرهای پیاده روی در Fenway Park را می پیچید، بود. اما موزه از استخدام خوک زنده امتناع کرد، علیرغم اینکه آقای. استدلال هریسون مبنی بر اینکه “یک قسمت متحرک تصادفی در قطعه ما بود و نه یک حیوان.”
(آقای هریسون علاقه داشت که بگوید: “من دوست دارم با ذهنی باز و نگرش بد به همه چیز برخورد کنم.”)
در سال 2012، هریسون ها این قطعه را در موزه هنرهای معاصر لس آنجلس تکرار کردند. آنها از یک بچه خوک شش ماهه جذاب به نام ویلما دعوت کردند تا در علفزار کوچک بو بکشد، که او با تمرکز و انرژی فوق العاده ای انجام داد و مخاطبانش را متحیر کرد. در ویدئویی از آن اجرا، آقای. هریسون گفت: “این خوک، ویلما، برای جبران اشتباه موزه بوستون 40 سال پیش است.”
و سپس رسوایی بزرگ گربه ماهی وجود داشت. در اینستالیشن به نام «مزرعه ماهی قابل حمل»، بخشی از نمایش گروهی هنرمندان کالیفرنیایی در گالری هیوارد لندن در سال 1971، آنها شش مخزن 20 فوتی را با گربه ماهی، صدف، خرچنگ و میگوی آب نمک پر کردند تا کشف کنند که چگونه انسان ممکن است خود را در یک محیط آلوده تغذیه کنند. نتیجه کار یک بچه ماهی خواهد بود – جشنی از توله سگ های خاموش ساخته شده از آن گربه ماهی. اما مشکلات زمانی به وجود آمد که کسی متوجه شد که روش برداشت این ماهی ها از طریق برق گرفتگی است که ظاهراً انسانی ترین راه برای توزیع آنهاست.
انجمن سلطنتی برای جلوگیری از ظلم به حیوانات به «کشتار آیینی» ماهی بی دفاع اعتراض کرد و اسپایک میلیگان کمدین، پنجره گالری را با چکش شکست. توافقی حاصل شد، همانطور که مجله تایم در آن زمان گزارش داد: جشن ادامه مییابد، اما ماهی در ملاء عام کشته نمیشود. تایم اضافه کرد که آمریکاییهایی که نمایش لندن را از دست دادهاند میتوانند نمایشگاه دیگری از هریسون را در سن دیگو ببینند، از حلزونهایی که توسط اردکها نیش میخورند، و «هرچه اردکها بگذارند، برای هنردوستان به عنوان اسکارگوت عرضه میشود».
اولین همکاری هریسون ها نقشه ای از حیوانات در معرض خطر و گونه های تازه منقرض شده بود که در موزه صنایع دستی معاصر شهر نیویورک در اوایل سال 1971 نشان داده شد. نام هریسون روی آن است، اما، خانم. هریسون در سال 1980 به گریس گلیک از نیویورک تایمز گفت: «او بیش از آن که بتواند بجود گاز گرفت. من وارد صحنه شدم و متوجه شدم که بیشتر به انجام کاری که نیوتن انجام میداد علاقه دارم تا کار خودم. و همه چیز اینگونه آغاز شد.»
نیوتن آبنر هریسون در اکتبر متولد شد. 20، 1932، در بروکلین و در نیو راشل، نیویورک بزرگ شد، مادرش، استل (فاربر) هریسون، خانهدار بود. پدر او، هاروی هریسون، در تجارت خانوادگی همسرش، شرکت ظروف آشپزخانه Farberware، کار می کرد.
خانواده نیوتن سعی کردند او را در تجارت لوازم آشپزخانه استخدام کنند اما موفق نشدند. او می خواست هنرمند شود او قبل از فراخوانی به ارتش در طول جنگ کره در سال 1953، در همان سالی که با هلن مایر ازدواج کرد، به کالج آنتیوک در اوهایو رفت. پس از دو سال خدمت، در آکادمی هنرهای زیبای پنسیلوانیا در فیلادلفیا شرکت کرد.
در دهه 1960، هریسون ها در یک آپارتمان آب سرد در دهکده شرقی زندگی می کردند. نوازندگان محلی مانند برادران کلنسی و ساکسیفونیست آرچی شپ را سرگرم کرد. و خود را به جنبش های عدالت اجتماعی آن دوران انداختند. آقای. هریسون نقاشی را در شهرک خیابان هنری تدریس می کرد. خانم. هریسون هماهنگ کننده اعتصاب زنان برای صلح در نیویورک بود.
آقای. هریسون در سال 1965 مدرک BFA و MFA را از دانشگاه ییل دریافت کرد. (خانم هریسون فوق لیسانس فلسفه آموزشی از دانشگاه نیویورک داشت و در مدارس دولتی شهر نیویورک تدریس می کرد.) در اواخر دهه این زوج به سن دیگو نقل مکان کردند. در دانشگاه کالیفرنیا مناصب شوید. آقای. هریسون همچنین در آن زمان به عنوان مجسمه ساز کار می کرد و به ساختن اینستالیشن های سبک پرداخت. خانم. تمرین هریسون شامل یک قطعه اجرای مفهومی بود که در آن مربای توت فرنگی درست می کرد.
علاوه بر پسرش جاشوا، آقای. از هریسون دو پسر دیگر، استیون و گابریل به یادگار مانده است. یک دختر، جوی هریسون؛ نه نوه؛ و شش نوه خانم. هریسون در سال 2018 درگذشت.
همانطور که جاشوا هریسون به یاد می آورد، پدرش همکاری خود را با مادرش اینگونه توصیف کرد: «او از من باهوش تر است و من از او باهوش تر هستم. نوبت میگیریم.»
هریسون ها استادان ممتاز در UC San Diego و UC Santa Cruz بودند، جایی که آنها مرکز مطالعه فورس ماژور را تأسیس کردند، سازمانی که دانشمندان و هنرمندان را گرد هم می آورد تا روی پروژه هایی که به تغییرات آب و هوایی می پردازند کار کنند.
وقتی خانم Glueck of The Times در سال 1980 کار خود را به عنوان یک وسعت کیهانی خلاصه کرد – او به قطعاتی اشاره کرد که ذوب یخبندان، باران اسیدی و سایر مسائل را حل می کند – او از آقای دکتر پرسید. هریسون چرا این تلاش ها باید هنر تلقی شود.
وقتی داستایوفسکی را می خوانید، چرا اسم آن را علم اجتماعی نمی گذارید؟ او جواب داد. او معاملات خود را با جهان انجام داد و آنها را به تصاویر و داستان تبدیل کرد. ما هم همین کار را می کنیم. بهترین توصیفی که میتوانیم از خودمان داشته باشیم این است که بهنوعی داستاننویس باشیم.»
آقای. هریسون همچنین به خانم گلوک: «ما بسیار از منابع خود بیگانه شدهایم، اما زمان لطف ما به پایان رسیده است. این تصور که فناوری قادر است ما را از مشکلات ما بخرد یک توهم است. ما باید تغییرات گسترده ای در آگاهی و الگوهای رفتاری خود ایجاد کنیم، زیرا اگر این کار را نکنیم، اینجا نخواهیم بود.”