چهار فروشنده هنری که با هم به عنوان LGDR تجارت می کنند، گالری را در خیابان 64 شرقی با یک نمایشگاه افتتاحیه مضحک افتتاح کرده اند – اما قبل از اینکه این راه را اشتباه بگیرید، ریشه شناسی را به خاطر بسپارید. مسخره، صفت: از لاتین پره-، به معنی “قبل” و پوستر، یا “آینده بعد” یک چیز مسخره به سمت اشتباه تبدیل شده است. آن چیزی که در پشت است را جلو می گذارد. قسمت خلفی را به عنوان قدامی تغییر مکان می دهد. …
بهتر است توقف کنم. «نمای عقب» با بیش از 60 نقاشی، مجسمه و عکس از چهرههای انسانی که به شیوهای جالبتر روبهرو میشوند، حجم عجیبی از بازی با کلمات را فرا میخواند. این نمایش باسنهایی مانند فرانسیس بیکن، اندی وارهول، جان کورین و سیسیلی براون را متحد میکند. نقاشی های پشتی و پاستل توسط دگا، کلیمت و شیله. و برخی از نوآوریهای بازار محور از ایسی وود، جنا گریبون و دیگر نقاشان فیگوراتیو جوان بینظیر. پایینهای نمایش داده شده مرد و زن، برهنه و پوشیده هستند، از فاصله پزشکی قانونی یا در نمای نزدیک فتیشیستی دیده میشوند، اما به ندرت هوسبازانه هستند. در مجموع نمایش به خوبی تربیت شده و کم بیان است، فقط با کمی گستاخی و شوخی های بسیار خوب، مهمتر از همه از دومنیکو گنولی، نقاش بزرگ بورژوازی ایتالیایی پس از جنگ، که پشت بوم یک نقاش را به تصویر می کشد.
بسیاری از هنرمندان در “نمای عقب” نگاه های عقب مانده خود را از طریق ایده آل کلاسیک هدایت می کنند. مجسمهسازان یونانی و رومی از پشت مجسمههای خود مراقبت میکردند، مانند زهره کالیپیژی، که ته لخت آن برای قرنها تحسینکنندگان را به موزه ملی باستانشناسی در ناپل، ایتالیا کشانده است. (کالیپیژی، صفت: از یونانی کالی-، “زیبا و pygeدر این نمایش، عکسهای سیاه و سفید مخفی هری کالاهان، همسر هنرمند، النور، را در حالتهای مختلف کلاسیک نشان میدهد: کمی خم شده در باسن مانند ونوس میلو، یا دراز کشیدن از پایین به بالا مانند هرمافرودیتوس خفته میکل آنژ پیستولتو، هنرمند Arte Povera، یک کپی بتونی از آفرودیت کنیدوس را در انبوهی از زباله قرار می دهد. اورس فیشر به معنای واقعی کلمه تغییر شکلی از مجسمه های عتیقه ارائه می دهد: شمعی به شکل سه گریز، الهه مرکزی رو به عقب، سرهای غایب آنها تبدیل به فتیله های سوزان شده است.
دانشآموزان قدیمی از نمای عقب واژگان دیگری برای استفاده خواهند داشت. اولین اصطلاح اساسی: Rückenfigur، اسم، آلمانی، “شکل از پشت”، نگاه کردن از بیننده، ایجاد یک مرز بین صفحه تصویر و پس زمینه. معروف ترین Rückenfigur «سرگردان بر فراز دریای مه» (1818) کاسپار دیوید فردریش است که در کهن الگوی مالیخولیایی رمانتیک به کوهها و درههای ابری ساکسونی خیره میشود. این دیدگاه رمانتیک از مناظر آلمان، یک قرن بعد، توسط ایدئولوژی توتالیتر منحرف میشود – میراثی که آنسلم کیفر جوان در عکسهای بسیار بحثبرانگیز «شغل» خود در سال 1969 به دست آورده است. نیم دوجین چاپ در اینجا کیفر را به تصویر میکشد. همان نمای عقبی که فردریش دوست داشت. او سلام هیتلر را اجرا می کند، اما با موهای درهم، لباس های ژولیده، تصویر شکست آلمان. در دهه 2000، عکاس آمریکایی، کری مای ویمز، این روکن فیگور خودکار سیاسی شده را نیز به تصویر میکشید، درحالیکه از دریچهای در لوئیزیانا یا به عصاهای کوبا نگاه میکردیم، روبهروی دوربین بود.
اصطلاح بنیادی دوم: آکادمی، اسم، فرانسوی، تصویری از یک مدل برهنه، ساخته شده از زندگی توسط یک دانشجوی هنر که بر اصول اولیه نقاشی و طراحی تسلط دارد. مدلها در آکادمیهای سنتی تقریباً همیشه مرد بودند، و در قرن بیستم، هنرمندانی که آنها را طراحی میکردند، برخی از محدودیتهای خود را در مورد منحنیها و حجمهایی که به تصویر میکشیدند از دست دادند. پل کادموس، که برهنههای مرد واپسگرا از احیای بیسزاواری در توجه لذت میبرند، در اینجا با نقاشیهای کمخونتری از مردان عضلانی ایستاده و دراز کشیده ظاهر میشود، که نتیجهای بیشتر از آقایان روی جعبه لباس زیر Calvin Klein نیست. (با ارزشش، هنرمندان مرد همجنس گرا در این نمایش همگی درجه دوم ظاهر می شوند، بدون هیچ یک از هوش انحرافی دگا، شیله و دیگر برادران مستقیم. آیا میکل آنژ برای آن مرد. این?) یک به روز رسانی بسیار ظریف تر از آکادمی توسط بارکلی ال. هندریکس وجود دارد، که در “پات به عقب” (1968) یک مدل سیاه برهنه را در برابر فضای خالی سفید نقاشی می کند: باسن به آرامی باز می شود، تیغه های شانه به آرامی قوس می شوند، یک درس آناتومی که همچنین یک نجیب
اصطلاح بنیادی سوم: contraposto، اسم، ایتالیایی، حالتی که در آن وزن بدن روی یک پا قرار می گیرد و در نتیجه ترکیبی پویا ایجاد می شود که باسن و شانه ها را در تضاد قرار می دهد. تمام پایه های بزرگ تاریخ هنر در مقابل هم قرار دارند – هرکول Farnese، باسن مانند دروازه بان های فوتبال بیرون زده است. دیوید میکل آنژ، که سنگ تیرکمان خود را در کنار گونه راستش قرار داده است. همین ژست توسط زیباترین تصویر در “نمای عقب” اتخاذ شده است: نقاشی کوچکی از عقب یک مدل زن توسط نقاش سوئیسی خوش اندام Félix Vallotton.
در این «Étude de Fesses» که در حوالی سال 1884 نقاشی شده و یک امانت نادر از یک مجموعه خصوصی است، گونه راست اینچ ها پایین تر از سمت چپ افتاده است، جایی که sitzfleisch به ران می رسد. باسن چپ به صورت بزرگ قوس می شود، در حالی که سمت راست تقریباً در یک خط عمودی ناپدید می شود. سایه ملایم بخش های کوچکی از سلولیت را مشخص می کند و قلم موی خنک و تمیز عمودی به روغن های او ظاهری شبیه پاستل می دهد. این مطالعه که در ناحیه کمر و ران بریده شده است، مطمئناً یک شیء طلسم است. اما رضایت قابل مشاهده از ژست مدل – بازو آکیمبو، دستی شاداب روی باسن، پایین با اعتماد به نفس بیرون رانده شده – همچنین نشان دهنده یک گسست قوی با انفعال برهنه زن است.
اگر فکر می کنید همه اینها غنایم موزه شناسی است… خوب، تا حدی حق با شماست. همانطور که پاتریشیا لی روبین، مورخ هنر، در کتاب «دیده از پشت»، کتاب 2018 او در مورد پشتی در نقاشی و مجسمهسازی رنسانس مینویسد، تصویرهای هنری از پشت انسان همیشه «زندگی دوگانه» داشته است: هم پست و هم نجیب، هم دلخواه و هم منزجرکننده. ، “به یکباره به عالی ترین ارزش های هنر والا مرتبط است” و همچنان “زشت، کارناوالیک، کمیک یا شرور”. اینها اعضای بدن هستند که بیشتر توسط شبح ایده آل تسخیر می شوند، و بدخواهان این نمایش ممکن است در بهترین حالت خود الهام بخش تعهد به یافتن کمی وقار بیشتر در رذیله و کمی کمدی بیشتر در فضیلت باشند. در مورد خودم نیز متعهد به انجام پرس های بیشتر پا شدم.
نمای عقب
تا 3 ژوئن. LGDR, 19 East 64th St., Manhattan; lgdr.com