من در سال 2019 نوشتم که دونالد ترامپ در میان افرادی که او را دوست داشتند به مقام قهرمانی فولکلور رسید و این بدان معنی بود که دروغگویی، فساد، تبعیض جنسیتی و دعوای او نه تنها به او آسیبی نمی رساند، بلکه به افسانه او افزوده است.
قهرمان مردمی متعالی است. او از قراردادها و گرانش سرپیچی می کند – در مورد ترامپ، گرانش سیاسی و فرهنگی. او بر غیرممکن ها غلبه می کند، بر ناممکن ها پیروز می شود، از اقتدار طفره می رود.
او یک شخصیت فریبکار کلاسیک بود که در فرهنگ عامه رایج بود.
به عنوان مثال، برای یک کودک سیاه پوست که در جنوب آمریکا بزرگ میشود، استک او لی (یا، در میان دیگر انواع، استاگر لی، همانطور که ما آن را تلفظ میکنیم) یک قهرمان مردمی بود. «استک» لی شلتون یک مرد سیاهپوست، یک دلال محبت بود که در سال 1895 مرد دیگری را به دلیل ربودن کلاهش به ضرب گلوله کشت. این داستان به موضوع تصنیف های به اصطلاح قتل تبدیل شد. شلتون افسانه خود را زمانی تقویت کرد که پس از آزادی از زندان، مرد دیگری را در جریان یک سرقت کشت.
این مرد، این شخصیت، که فضای بین بردگی و آزادی، بین جنایتکار و قهرمان مذاکره میکرد، «به احساس جمعی سیاهپوستان در پایین جامعه تبدیل شد و از این نظر بود که استاگولی نماد جامعه سیاهپوستان شد. همانطور که سیسیل براون در کتاب خود “Stagolee Shot Billy” نوشت.
جو کلوک در سال 2011 در کتاب مادر جونز توضیح داد که چگونه استک او لی با زیر پا گذاشتن قوانین جامعه سیاهپوست جنوبی تبدیل به یک قهرمان شد. کلوک نوشت: قتلهایی که او مرتکب شد «تنها نشاندهنده بیعدالتیهای جامعه جنوب است». با وجود تمام افسانههایی که پیرامون او وجود دارد، یک چیز بسیار منطقی در مورد شخصیت استک او لی وجود دارد: چرا برخی از قوانین جامعه را دنبال کنید در حالی که بسیاری دیگر علیه شما کار میکنند؟
به همین دلیل است که من به طور غریزی جذابیت و قهرمان سازی ترامپ را درک کردم.
سالها، دههها، تبلیغات پیچیده، سفیدپوستان طبقه کارگر را به طبقه قربانی تبدیل کرده بود. این سفیدپوستان خود را سیاهپوست جدید میدانستند، در یک واقعیت متناوب. قوانین جامعه تهدید می کرد – یا قبلاً شروع کرده بود – علیه آنها عمل کند.
ترامپ، فریبکار و قانون شکن، به عنوان تلفیقی از نگرانی ها و شورش آنها ظاهر می شود. او یک سیاستمدار بود، اما برای آنها بالاتر از سیاست. دونالد در حال نزدیک شدن به خدا بود. پیروان او یک تعصب مذهبی را پذیرفتند.
اما همه چیز تغییر کرده است.
اعلامیه ترامپ برای سومین بار برای کاخ سفید با صدای بلندی همراه شد. جمهوریخواهان برجسته از امضای قرارداد به عنوان حمایت کنندگان اولیه خودداری کرده اند. ترامپ خودش در مار-آ-لاگو محبوس است و از زمان اعلام این خبر حتی یک مراسم تبلیغاتی عمومی برگزار نکرده است. در واقع، او به موقعیت پست و خندهآوری که شخصاً کارتهای معاملاتی دیجیتالی از خودش دست به دست میشود، تقلیل یافته است. (ترامپ همیشه حامیان سرسخت خود را به عنوان مشتریانی می دید که می توانست یک محصول را به آنها بفروشد، خواه نامزدی یا کارت.)
و یک نظرسنجی اخیر نشان داد که رای دهندگان جمهوری خواه و متمایل به جمهوری خواه، حداقل در این مرحله، دولت را ترجیح می دهند. ران دیسانتیس از فلوریدا به ترامپ با دو رقمی.
پس چه اتفاقی افتاد؟ خلاصه خدا خونریزی کرد و به محض اینکه دیدید خدا خون می آید، دیگر نمی توانید باور کنید که کسی خداست.
نمی توان اغراق کرد که نتایج انتخابات میان دوره ای، نه فقط برای جمهوری خواهان، بلکه برای خود ترامپ چقدر زیان بار بود.
ترامپ برای سالها توانسته بود باختها یا شکستها را به گردن دیگران بیندازد یا حتی آنها را بهعنوان یک پیروزی دوباره قلمداد کند.
اگرچه گزارش رابرت مولر از بسیاری جهات نفرینکننده بود و از راه خود برای تبرئه نکردن ترامپ تلاش کرد، این واقعیت که هیچ اتهامی علیه ترامپ مطرح نشد، او را برای ادعای تبرئهی کامل باز گذاشت.
او به اندازه قربانی یک توطئه با انگیزه سیاسی رسوا نشد. او به حامیانش گفت که استیضاح، تحت هدایت دشمنان سیاسی من، دو بار نتوانستند من را برکنار کنند. او ناقص ترین رئیس جمهور نبود، اما مقاوم ترین بود.
وقتی ترامپ در سال 2020 شکست خورد، فساد و یک انتخابات دزدیده شده را مقصر دانست. این البته یک دروغ دیگر بود. به گفته آژانس امنیت سایبری و امنیت زیرساخت، انتخابات 2020 “امن ترین انتخابات در تاریخ آمریکا” بود و “هیچ مدرکی دال بر حذف یا از دست دادن آرا، تغییر آرا، یا به هر طریقی به خطر افتادن سیستم رای گیری وجود ندارد.”
با این وجود، مجالس قانونگذاری ایالتی جمهوری خواه در سراسر کشور از دروغ تقلب انتخاباتی ترامپ به عنوان منطقی برای «رفع» سیستم های انتخاباتی که شکسته نشده بودند استفاده کردند تا محدودیت های رای ظالمانه تر را اعمال کنند.
اما یک پیامد ناخواسته وجود داشت: جمهوریخواهان با لاف زدن به امنتر کردن فرآیندهای انتخاباتیشان، هر فرصتی را که داشتند در مورد دزدیده شدن انتخابات در هنگام باخت، از خود گرفتند.
و در میان دورهای، آنها در برخی رقابتهای مهم شکست خوردند، از جمله در ایالتهایی که واپسگراترین قوانین رایدهی را اجرا کرده بودند، مانند جورجیا و آریزونا، جایی که دموکراتها به راحتی نامزدهای مسح شده ترامپ را فرستادند. هیچ راهی برای بیرون آمدن از حقیقت ویرانگر این چرخه وجود نداشت: برند ترامپ برای پیروزی در بسیاری از ایالت های میدان نبرد آنقدر مخدوش و سمی بود. او دیگر قادر به سرپیچی از جاذبه سیاسی نبود.
همزمان، با نزدیک شدن تحقیقات متعدد درباره ترامپ، ضررهای حقوقی ترامپ در حال افزایش است. مردی که خیلی ها با تفلون مقایسه کرده بودند، بیشتر شبیه کاغذ مگس به نظر می رسد.
جایی که برخی جمهوری خواهان زمانی شکست ناپذیری را می دیدند، اکنون احساس ضعف و آسیب می کنند. و در ذهنیت بسته سیاست، این لحظه ای است که به احتمال زیاد به او روی می آورند.