ویکتور ویمبانیاما همیشه کارها را متفاوت انجام داده است

نانتر، فرانسه – در یک بعد از ظهر بارانی پاییزی در حومه پاریس نانتر، فرانسوا سالون با کت و شلوار بیرون از یک کافه نشسته بود و از قلم ویپ می گرفت. او یک بار در دبیرستانی در گوشه گوشه تدریس می کرد، جایی که سه سال پیش، به دانش آموزی به نام ویکتور ویمبانیاما، که برای ورود به کلاس های درس مجبور بود اردک می کرد و مجموعه ای غیرعادی از حقایق جهان را می دانست، تدریس می کرد.

سالون به یاد می آورد که از دانش آموزان کلاس فرانسوی خود خواسته بود داستان کوتاهی درباره تحقق یک رویا بنویسند. برخی امیدهای خود را برای تبدیل شدن به بسکتبالیست های مشهور به اشتراک گذاشتند، اما نه ومبانیاما، اگرچه او در راه رسیدن به آن رویا بود.

در واقع، Wembanyama واقعاً از این دستور پیروی نکرد. در عوض، او و یکی از دوستانش داستانی با عنوان “آلیس و ژول” نوشتند، در مورد یک زوج متاهل که زندگی آنها بهم ریخته بود وقتی ژول در حال مستی رانندگی کرد، تصادف کرد، به کما رفت و با قطع ارتباط با آلیس از خواب بیدار شد. در نهایت آنها دوباره متحد شدند.

ومبانیاما دوست داشت کارها را به روش خودش انجام دهد و سالون خیلی اهمیتی نمی‌داد. او از ویمبانیاما به عنوان فردی باهوش، مؤدب و با استعداد در ادبیات فرانسه یاد می کرد. او گفت که او همچنین تأثیر آرام بخشی بر کلاس داشته است.

خاطره معلم سابق او ویمبانیاما را شگفت زده کرد و خاطره ای را دوباره زنده کرد: یک روز در کلاس، ویمبانیاما بدن لاغر خود را از وسط تا کرده بود و پیشانی خود را روی میزش قرار داده بود تا بتواند یواشکی با تلفن خود بازی کند. سپس سالون از کلاس یک سوال پرسید.

ویمبانیاما گفت: «من به این سؤال پاسخ دادم، مثلاً با صدای بلند، در حالی که در تلفنم بودم، زیرا جواب را می دانستم. “و من یادم می آید که او می گفت “متشکرم، ویکتور، اما شما چه کار می کنید؟”

ویمبانیاما وقتی داستان را تمام کرد شروع به خندیدن کرد. او آن روز یک نوجوان معمولی بود، حداقل برای یک لحظه. اما با 7 فوت 3، او هرگز واقعاً معمولی نبوده است و شاید هرگز نخواهد بود. در هشت ماه آینده، او تقریباً به عنوان پرهیجان‌ترین نوجوان پس از لبرون جیمز که او را «بیگانه» خطاب کرد، بهترین انتخاب در درفت NBA خواهد بود. بازی و پتانسیل او با کریم عبدالجبار، حکیم اولاجوون، کوین دورانت و جیانیس آنتتوکومپو مقایسه شده است.

وقتی ومبانیاما بسکتبال بازی می کند، گاهی اوقات غیرتمند به نظر می رسد.

قد و طول بال های او در حدود هشت فوت اغلب به نظر می رسد که او در دو مکان در آن واحد است. او به اندازه یک بازیکن کوچکتر نرم است، اما به سختی مجبور است زمین را ترک کند تا شوت ها را مهار کند یا ریباند را بگیرد.

در این ماه، ده‌ها پیشاهنگ و مدیران تیم NBA در لاس‌وگاس گرد هم آمدند تا تیم حرفه‌ای فرانسوی او، Metropolitans 92، دو بازی را در برابر G League Ignite، تیم توسعه‌دهنده NBA برای شانس‌های برتر، تماشا کنند. تیم ومبانیاما در بازی اول شکست خورد اما او 37 امتیاز از جمله 7 پرتاب سه امتیازی به دست آورد و 5 شوت را مهار کرد. دو روز بعد، متروپولیتنز 92 برنده مسابقه برگشت شد. ومبانیاما 36 امتیاز، 11 ریباند، 4 پاس منجر به گل و 4 بلاک داشت.

ومبانیاما گفت: “من همیشه احساس می کردم در سطح متفاوتی هستم.” «من در مدرسه زندگی متفاوتی نسبت به بقیه داشتم، مثلاً حتی در دبستان. من فقط متفاوت از همه فکر می کردم. من همیشه سعی کرده‌ام در هر کاری که انجام می‌دهم اصالت داشته باشم، و این واقعاً چیزی است که در روح من باقی می‌ماند: اصیل بودن. بی نظیر باشید مثل اینکه نمیتونم توضیح بدم فکر می کنم با آن به دنیا آمده ام.»

افرادی که ویمبانیاما را در حال رشد می‌شناختند، گاهی با محبت به شوخی می‌گفتند که او در سیاره خودش است.

او در حال بازی برای یک تیم بسکتبال جوانان در زادگاهش، Le Chesnay، در غرب پاریس بود که میشائل آلارد، مربی باشگاهی در نانتر، او را در چیزی دید که مربی آن را «تصادفی زیبا» می‌خواند. آلارد فکر می کرد ومبانیامای 10 ساله به دلیل قدش یک دستیار مربی است، اگرچه خیلی زود به چیزی بیشتر از آن توجه کرد.

آلارد به زبان فرانسوی گفت: “او رقابتی است، خوشحال است و می خواهد همیشه بازی کند.”

باشگاه نانتر دارای تیم های حرفه ای و جوانان است. وقتی ومبانیاما 13 ساله بود، اولین قهرمانی فرانسه خود را به دست آورد. او همیشه بسکتبال را دوست داشت، اما این قهرمانی باعث شد عاشق قهرمانی شود.

ومبانیاما گفت: «آن روز گریه کردم. این اولین عنوان بزرگ من بود، بنابراین خیلی خوشحال بودم.»

در دوران راهنمایی، ویمبانیاما شروع به آموزش زبان انگلیسی کرد، زیرا می دانست که برای بازی در NBA به مهارتی فراتر از اندکی که در مدرسه یاد گرفته بود نیاز دارد. او ویدیوهایی را از حساب های آمریکایی در اینستاگرام به همراه برنامه های تلویزیونی انگلیسی زبان تماشا می کرد.

با ورود او به دوران نوجوانی، پیشاهنگان و رسانه های خبری برای دیدن او هجوم آوردند.

فردریک دونادیو که به زبان فرانسوی صحبت می‌کرد، می‌گوید: زمانی که او 14 ساله بود به خودم گفتم: “این یکی، او باید به NBA برود.” دونادیو اولین مربی ویمبانیاما در نانتر بود و اکنون رئیس باشگاه است.

والدین ویمبانیاما، فلیکس ویمبانیاما و الودی دو فاترو، سعی کردند زندگی او را تا حد امکان عادی نگه دارند.

آنها اطمینان حاصل کردند که او به تکالیف مدرسه اش ادامه می دهد. اگر نمره بدی می گرفت، مربیان او را مجبور می کردند به جای تمرین با دوستانش، پشت میز گلزن چوبی در ورزشگاه بنشیند و تکالیفش را انجام دهد.

امین الحجراوی، مربی نانتر، می گوید: «این بیش از هر چیز دیگری او را آزار می داد.

اگرچه والدین وامبانیاما از او خواستند که هیچ گونه رفتار خاصی نداشته باشد، اما گاهی اوقات این امر اجتناب ناپذیر بود.

او در ۱۴ سالگی به نانتر نقل مکان کرد تا در خوابگاهی که باشگاه بازیکنانش را در آن نگهداری می کرد زندگی کند. این یک ساختمان ساده با لهجه‌های آجری روشن بود که حدود 15 دقیقه پیاده از مدرسه فاصله داشت، جایی که ومبانیاما روی تختی می‌خوابید که مخصوصاً در شمال فرانسه برای جا دادن او ساخته شده بود.

مرکز آموزشی باشگاه نانتر در مجاورت دبیرستان ویمبانیاما بود، جایی که یخچالی را برای دسترسی آسان به پنج وعده غذایی در روز نصب کرد که طبق توصیه‌های متخصصان تغذیه، یک غذاساز آماده می‌کرد تا به ویمبانیاما در حال رشد کمک کند تا چارچوب خود را پر کند. مربی او دفتری در محوطه مدرسه داشت. مدیر به مدیریت برنامه او کمک کرد. گروهی 25 نفره مسئول رشد جسمی و ذهنی او بودند.

در خانه، بسکتبال اولین موضوعی نبود که مورد بحث قرار گرفت، اگرچه مادر ویمبانیاما بازی کرده بود و مربی آن بازی بود. پدر و مادرش او را در برابر برخی از درخواست‌های رسانه‌های خبری برای مصاحبه محافظت کردند. آنها نگران بودند که او را خیلی زود به مسیر مشخصی سوق دهند، زیرا از تأثیری که ممکن است بر رشد او به عنوان یک شخص بگذارد، نگران بودند.

اگر یک روز به خود می گفت که می خواهم بسکتبال را به دلیل خستگی از بسکتبال کنار بگذارم، به خودش می گفت می خواهم بروم بیرون، تفریح ​​کنم، چه کار می کرد؟ دونادیو، مربی سابق او گفت. «امروز جالب است، زیرا داستان او زیبا است. اما وقتی او 15 ساله بود، گاهی اوقات خیلی زیاد بود.»

میشائل بور، مربی ویمبانیاما در نانتر، تمرینات ساده ای را با بازیکنانش انجام می داد. او از آنها می‌خواست کلمه‌ای پرمعنی انتخاب کنند که با همان حرف اول اسم کوچکشان شروع شود. طبق معمول، ومبانیاما این وظیفه را در جهتی متفاوت انجام داد.

بور به فرانسوی به یاد می آورد: “او گفت: “می دانی مربی، نام من ویکتور است.” “گفتم “خب بله.” گفت با چه حرفی شروع می شود؟ و من گفتم “حرف V” و او گفت: “V در اعداد رومی به معنای 5 است. نام من ویکتور است زیرا می توانم هر پنج موقعیت را بازی کنم.” و من فکر می کردم که برای یک نوجوان 16 ساله فوق العاده بود.

ومبانیاما منحصر به فرد بودن او را درک کرد و پذیرفت. اما او همچنین متوجه شد که عضوی از یک تیم به معنای نیاز به ارتباط با هم تیمی هایش است.

ماکسیم رینود که در سال آخر ویمبانیاما به نانتر منتقل شد، گفت: «همه از او صحبت می‌کنند که او یک تکشاخ است، در زمین بسکتبال بسیار متفاوت است، اما در زندگی واقعی او فقط یک بچه معمولی است که با دوستانش سرگرم می‌شود.»

در اکتبر 2020، رینود و ویمبانیاما یک روز بعد از ظهر در حال تمرین بودند که دو بازیکن بزرگ فرانسوی وارد شدند – وینسنت پویریه و رودی گوبر. گوبرت در آن زمان برای یوتا جاز NBA بازی می کرد و دو بار جایزه بهترین بازیکن دفاعی لیگ را از آن خود کرد. نوجوانان شروع به حرف زدن در مورد زباله کردند.

رینود درباره Wembanyama می گوید: «به محض اینکه از بحث در مورد بازی کردن به بازی دو به دو تبدیل شدیم، چیزی در ذهن او تغییر می کند و او فقط به حالت کشتن تبدیل می شود.

ویدیوی بازی ها در فضای مجازی منتشر شد. گوبرت، 30 ساله، که 7 فوت قد دارد، اخیراً از اینکه مردم از دیدن تیراندازی Wembanyama بر فراز او هیجان زده شده اند، خندید. ومبانیاما در 16 سالگی از گوبرت بلندتر بود.

گوبرت گفت: «در این عصر رسانه‌های اجتماعی، همه چیز بزرگ‌تر می‌شود. “و می دانید، آن بچه های جوان، فشار زیادی بر آنها وارد می شود. فکر می‌کنم چیزی که بیش از همه در مورد او مرا جلب می‌کند بلوغ اوست.»

پس از فارغ التحصیلی ویمبانیاما از دبیرستان در سال 2021، تیم حرفه ای نانتر، نانتر 92، را به مقصد ASVEL، باشگاهی مستقر در حومه لیون، فرانسه، و متعلق به ستاره سابق NBA، تونی پارکر، که فرانسوی است، ترک کرد. سپس، در ژوئیه، ومبانیاما تصمیم گرفت به خانه برود: Metropolitans 92 در Levallois-Perret، نزدیک به محل زندگی والدینش مستقر است.

هواداران در شهر سالن 2800 صندلی را برای سه بازی اول فصل این تیم فروخته اند.

جرمی گیزلین، 27 ساله که قبل از بازی در اواخر سپتامبر به زبان فرانسوی صحبت می کرد، گفت: “ما برای دیدن ویکتور ویمبانیاما، البته قبل از رفتن به ایالات متحده آمده ایم.” “این آخرین لحظه است که ما او را قبل از اینکه سوپراستار شود، قبل از اینکه شماره شود ببینیم. 1 در پیش نویس، و قبل از اینکه او کمی دست نیافتنی شود.

گروهی از کارمندان تیم یک بار در ماه گرد هم می آیند تا در مورد چگونگی کمک به ویمبانیاما کمک کنند تا به کادر هنوز لاغر خود قدرت بخشد. آنها می دانند که حریفان از بازی فیزیکی به عنوان یک سلاح علیه او استفاده خواهند کرد.

وینسنت کوله، مربی تیم متروپولیتنز 92 و تیم ملی فرانسه گفت: به او گفتم که به طور خاص تلاش نمی کنم تا او را به مقام اول درفت برسانم. ما می خواهیم برای هدف بعدی یعنی تسلط بر NBA آماده شویم.

بخشی از ویمبانیاما وجود دارد که دیدن پایان این مرحله از زندگی او غمگین خواهد بود. او تمام زندگی خود را در فرانسه گذرانده است، بیشتر آن در اطراف پاریس.

او گفت: «مطمئناً دلم برای فرانسه تنگ خواهد شد. “اما من تمام زندگی ام را برای این کار کرده ام، بنابراین واقعاً سپاسگزار و سپاسگزارم.”

در دو بازی نمایشگاهی در لاس وگاس، ویمبانیاما با Scoot هندرسون Ignite که انتظار می‌رود در سال آینده در مجموع پس از Wembanyama در رده دوم قرار گیرد، به رقابت پرداخت. هندرسون قبل از اینکه با مصدومیت در اوایل بازی دوم از زمین خارج شود، خودش را حفظ کرد، اما هیچ سوالی وجود نداشت که همه برای دیدن چه کسی آنجا بوده اند.

در میان همه هیاهوها، ومبانیاما هنوز راه هایی برای قطع برق پیدا می کند.

شب بین بازی ها در لاس وگاس، او روی یک کاناپه چرمی پرزدار در هتل تیم نشست – زانوهایش چندین اینچ از کنار یک میز قهوه خوری چسبیده بود – و با هیجان درباره داستان های فانتزی و علمی تخیلی مورد علاقه اش صحبت کرد. او گفت که “بزرگترین” طرفدار “جنگ ستارگان” است و کتاب هایی را که اخیراً خوانده است به اشتراک گذاشته است.

“من تازه کتاب دوم را تمام کردم، اسمش چیست؟ من آن را به زبان فرانسوی خواندم. تلفنش را نگاه کرد تا ترجمه را به خاطر بیاورد.

او گفت: «قاتل سلطنتی». “تو ازش خبر داری؟

وی افزود: اولین کتابم را چند ماه پیش به زبان انگلیسی خواندم. «ارگون» بود. از آن خبر داری؟»

هر شب قبل از خواب، ویمبانیاما زنگ هشداری را روی تلفن خود تنظیم می کند و سپس آن را کنار می گذارد. روال قبل از خوابش را طی می کند، سپس زیر جلد می رود و می خواند.

ویمبانیاما گفت: «من می‌توانستم داستان‌های غیرداستانی بخوانم، اما روشی که می‌خوانم عمدتاً این است که به کاری که در طول روز انجام داده‌ام فکر نکنم». “به کاری که قرار است صبح انجام دهم فکر نمی کنم. فقط ارتباط خود را با دنیا قطع کنید. و بنابراین فانتزی واقعاً چیزی است که در انجام آن به من کمک می کند. من فقط جذب یک کتاب می شوم و فقط در بعد دیگری پرواز می کنم.”

او اخیراً شروع به خواندن رمان های «بازی تاج و تخت» کرده است که به زبان فرانسوی «Le Trone de Fer» نام دارد، عبارتی که به «تخت آهنین» ترجمه می شود.

او گفت: “تا اینجا شاید بهترین چیزی باشد که تا به حال خوانده ام.”

او قبلا این سریال تلویزیونی را دیده است و شخصیت مورد علاقه اش تیریون لنیستر با بازی پیتر دینکلیج است.

ومبانیاما گفت: «او خیلی پیچیده است. و روشی که او تازه وارد داستان می شود.»

هنگامی که او در مورد اینکه چقدر سریال تلویزیونی را دوست دارد صحبت می کرد، پایان آن را یادآوری می کرد که بازتاب گسترده ای داشت.

ویمبانیاما لبخند زد و شانه هایش را بالا انداخت و گفت: «آه، اشکالی ندارد. “این در مورد نحوه پایان آن نیست. این مربوط به سفر است.»

لئونتین گالوآ ارائه گزارش از نانتر، فرانسه.

Walker Jimenez

طرفدار تلویزیون آزاد. علاقه مندان به سفر نرد وب. گیمر. علاقه مندان به الکل ارتباط دهنده. نینجا غذا. پیشگام آبجو.

تماس با ما